Monday, May 17, 2010

تو شمع و من پروانە

تو شمع و من پروانە تو اتش ان شمع فروزانی کە همیشە جاودانی من اون پراونە عاشق کە همیشە دور تو میگردم تو بالهایم رو می سوزانی و من باز دوستت دارم تو قلبم رو می سوزانی و من باز دوستت دارم در پای اتش تو می میرم و باز می گویم برای عشق تو می میرم اخ . چرا باید من هی بسوزم و تو بودن من رو درکنار خودت حس نکنی چرا باید تو مرا بسوزانی و من باز دوستت بدارم من باید در راه عشقی بسازم و بسوزم و بمیرم
کە هرگز تو احساس نکردی بودن من را در کنار خودت تنها با شعلە اتش فروزان خودت من را سوزاندی و خاکستر زیر پایت شدم پس بذار برای همیشه بمیرم

Thursday, April 01, 2010

گریه‌های من

گریه‌ های من خیلی وقت است که‌ گریه‌ای در گلویم مانده‌ است
خیلی وقت است که‌ قلبم شکسته‌ و همیشه‌ چشمهایم پر از
اشک حسرت جرایی است هیچ کسی اشک نهفته تو چشمهایم رو نمی بیند
عزیزترینم با رفتن تو و تنها موندن من ، با ز روزهای پر از
رنج جدایی و باز غصه خوردن من باز بیصدا شدن کاش می دونستی که‌ من چقدر دوستت داشتم و دارم نه ، نه ، تو چه‌ میدانی عشق ورزیدن و دوست داشتن یعنی چی من همه تفکرم را تنها به تو جلب کرده ام اما تو چی، کاش تنها چند لحظه روبروی اینه می ایستادی و به چشمهای خودت نگاه می کردی ، اون چشمهایی که
روزی عاشقانه قلب من رو ربود ، چی شد هرگز فکر نمی کردم که اینجور و به اسونی بتونی با چشمهای خودت هم
بیوفایی کنی ، به خود بنگر تو کیستی ، و من کیستم ، یو یک بیوفایی همیشه‌ سرگردان و من هم یک عاشق همیشه‌
جاودان قلب پر از عشق مطمئن باش هرگز تو رو نمی بخشم ، و هرگز ارزوی خوشبختی برایت نمی کنم نمی خواستم اینجور باشی من قلبم و
روحم رو به تو هدیه کردم تو چی یک مشت بیوفایی و جدایی
اخ کاش تنها چند ثانیه به من و خودت فکر می کردی و می دونستی که چه بر سر روزگار زندگی من اورده ای ، نه فکر نمی کنم تو قدرت تفکر کردن رو داشته باشی ، نه فکر نمی کنم تو وقت فکر کردن رو به خودت بدهی چون من برای تو تنها یک سرنوشت گذشته و یک شمع خاموش شده در زندگی تو بودم ارزو می کنم که توانایی و قدرت و مقاومت این جدایی تو رو داشته باشم ، و ارزو می کنم که هرگز روی خوشبختی در زندگی خودت رو نبینی
دل پر درد من دیگر به این جدایی های تو عادت كرده، به فریادهای خاموش ، به آرام آرام شكستن قلبم و به گریه های
شب هنگام که‌ تنها برای خودم گریه می کنم و برای عشقی که‌ ناکام ماند زندگی من این است كه تنها بیایم و تنها بمانم و تنها بمیرم کسی که عاشقانه‌ دوستت داشت و برای تو همه زندگی خودش رو فنا کرد ................

Sunday, February 28, 2010

می خواهم برات بنویسم

می خواهم برایت بنویسم از روزهای اشنایی و با هم بودن از اون وقتهایی که‌ همه‌ وجود تو من بودم
از اون وقتهایی که‌ تو می گفتی تا روزی که‌ بمیری با من خواهی موند می خواهم بهت بگم که‌ چرا تۆ بی رحمانه‌ مرا تنها گذاشتی و رفتی چرا قلبت مانند سنگ بود و قلب شیشه‌ یا من شکستی چرا با نگاه یک غریبه‌ اشنا شدی و مرا تنها گذاشتی و رفتی می خواهم از ان روزهای با هم بودن برات بنویسم که‌ به‌ زودی گذشت و تو هم برای همیشه‌ مرا به‌ فراموشی سپردی شاید از اینکه‌ به‌ زودی دل بسته‌ تو شدم و از اون همه دلبستگی که‌ به‌ تو داشتم نتونستی تحمل محبت کنی مرا ترک کردی شاید فکر از این که‌ من دیوانه‌ وار تو رو دوست دارم و تو نتونستی این محبت رو جبران کنی فرار کردی اخه‌ چرا تپش عاشقانه‌ قلب من رو حس نکردی که‌ تنها برای تو می تپید نمی دانم چرا قلبم رو زیر پاهایت له‌ کردی و برای همیشه‌ مرا ازرده‌ کردی
هیچ فکر کرده‌ای که‌ چه‌ به‌ زندگی من اومده که‌ شب و روز به‌ تو فکر می کنم اخه‌ تو پری نجات زندگی من هستی و همیشه‌ ارزویم برگشتن توست به‌ اشیانه‌ قلب ویرانم بجز تو در این دنیا منم تنها با درد سخت بی درمانم

Thursday, February 18, 2010

لحظه‌های با تو بودن

لحظه‌های با تو بودن هر روز به‌ فکر انروزهایی هستم که‌ با تو بودم همانروزهایی که‌ قلب پاک و معصوم تو
برای من تپش می کرد همان روزهایی که‌ من برای رسیدن به‌ تو روز شماری
می کردم همان روزهایی که‌ نفسهایم با نفسهایت ی
ک نفس زندگی تازه‌ در وجودمان پدید می اورد
هه‌ر روز قدمهایم رو می شمردم تا ببینم تا رسیدن
به‌ تو جقدر راه است راه‌ گر چه‌ نزدیک بود ولی حس می کردم
خیلی طولانی است و همان طور هم بود کاش بیاد می اوردی اون وقتهایی که‌ به‌ تو می رسیدم در چشمهایت غرق عشق می شدم و یک نفس تازه‌ پر از محبت رو از روی لبهایت بر می داشتم اون وقتها نگاهت ساده‌ بود و من همیشه‌ نگاهم رو به‌ نگاه‌ تو می سپردم هر روز انتظارو روزها به‌ ماهها و ماهها به‌ سالها رسید چقدر طولانی بود اون محبتی که‌ من در وجودم برای تنها ترین مهرم میشه‌ جاودان ماند. هیچ می دانی اون روزها دلتنگی های غربت رو با تو بودن پر می کردم تا نه تو حس تنهایی کنی و نه من درد غربت ازرده ام کند نمی دونی اون روزها همه‌ دلخوشی من تنها رسیدن به‌ تو بود ولی تو ای کبوتر من به‌ زودی از اشیانه‌ قلب من پرواز کردی نمی دانم چرا ، کاش روزی تو صادقانه‌ به‌ این سوالم جواب می دادی که‌ چرا به‌ زودی در اغوش گرم من بالهایت رو باز کردی و برای همیشه‌ اشیانه‌ قلبم رو با دوری خودت ویران کردی ان روزها به‌ زودی گذشت و زمان نتونست تو رو و حس روزهای با تو بودن رو تو ذهن من پاک کند و همیشه‌ و تا روزی که زنده‌ هستم خاطره های با تو بدون تو همه‌ وجودم اوج می زند کاش همه‌ لحظه‌های زندگی مانند عقربه‌ ساعت دیواری من بود و به‌ عقب باز می گشت کاش همه‌ چی از اول شروع می شد و من می تونستم یک بار دیگه‌ عشق رو در اغوش تو تجربه‌ کنم چون هنوز لحظه‌های با تو بودن به‌ همه‌ وجودم گرمی می بخشد باز مانند گذشته‌ منتظر اومدن تو هستم ای پری زندگانی من ئه‌ی کبوتر زیبای همه زیبایی های زندگی ای امید و روشنایی همه‌ وجودم

Friday, February 12, 2010

ره‌هگذر خسته‌

ره‌هگذر خسته‌ منم ان رهگذر خسته‌ که‌ بپای تو نشسته‌ همه‌ زندگانی با همه‌ بی توانی
ارام ارام جاده‌های دور و دراز زندگی
یک عمر در راه‌ بودن و خسته‌ با پاهای خسته‌ و
نفسهای بریده‌ از راه‌ دور خسته‌ خسته‌
با قلب پریشانی که‌ همیشه‌ در انتظار اومدن تونشسته‌ با ارزوهای رویایی که‌ در زندگیم همیشه‌ رفته‌ بر باد با اینده‌ای که‌ هرگز نیست پیدا
منم رهگذر خسته‌ راه‌ دور
راهی که‌ نمی دونم خواهد رسید بکجا نازنینم ای امید همه زندگانی من
ای کسی که بردی عمر جوانی من برگرد به سویم
تا در کنار هم بمونیم هیج می دانی که‌ بی تو بودن سخته‌ برام
هیچ می دانی که‌ یک رهگذر خسته‌ دل شکسته‌ با دردهای قلب پریشان حالم
که‌ همیشه‌ تنها به‌ انتظار تو نشسته‌، پس بیا و من رو در این راهی که‌ در زندگیم باقی مونده‌ همراهیم کن
تا دیگه قلبم تنها تر از این تنهایی نباشه‌. تا دیگه‌ خانه‌ام پر از سکوت نباشه‌
من به‌ تو و به‌ صدای گرم تو به‌ تو و به‌ اغوش گرم تو
به‌ تو و به‌ نفسهای تو نیاز دارم که‌ من رو در این راه همراهی کنی
پس‌ بیا و مانند همیشه‌ ارامشم باش بیاو مانند همیشه‌ تو قلب پر از درد ویرانم اشیانه‌ کن
که‌ به‌ بودن تو در کنار خودم نیاز دارم
ای تنهاترین امیدو ارزوهای زندگی بر باد رفته من

Saturday, February 06, 2010

هرگز التماس نکن

هرگز التماس نکن ناز دلم با اینکه‌ همه‌ زندگیم با دوری تو پر از غم است با
اینکه‌ هر چی شادی در زندگی هست برای من کم است ولی
هرگز التماس نکن که‌ تو رو ببخشم هرگز نگو کاری
نکرده‌ای که‌ نباید می کردی تو می دانی که‌ این تنها با گذشت
زمان و تکرار نکردن اشتباهات قبلی و جبران ان است که‌
بتونی قلب من رو دوباره زنده نگه داری هیچ تو می دانی که‌
قلب من رو شکستی ، پس اگه می خواهی این شکستن قلب
من رو جبران کنی تنها التماس نکن بلکه‌ بو گفته هایت جامه‌
عمل بده بیا و با دستانت دستهایم رو بگیر کر من خسته یک راه دور دور تنهایی و سختی های زندگانی هستم هیچ تو
می دانی که من از دوری تو چقدر سختی کشیده ام هرگز تو تصورش رو نمی تونی بکنی اخر تو تنها بفکر زندگی
اینده ای بهتر بودی و ولی هرگز از قلب پریشان و چشم پر از انتظار من خبر نداشتی
عجیبه و جای تاسف که‌ این همه مدت تنها یک بار هم به فکر اون قول نبودی که دستهایمان رو با هم توی دست هم
گذاشتیم و اغوش گرم همدیگر رو تجربه کردیم و با هم عهد بستیم که تا زنده هستیم همدیگر رو دوست خواهیم داشت
چه زود برای تو گذشت اون روز و اون قول و اون اغوش گرم پر از عشق و برای من هم چقدر طولانی و پر از
درد و مشکلات زندگی و درد پر از غربت . وای که‌ رنج اور است . فکر می کنی می تونی من رو به روزهای قبل
بر گردونی این غیر ممکن نیست پس تجربه کن بجای التماس بیاو با اغوش گرمت قلب تنها و خانه‌ ویرانم رو اباد کن
بیا و با لبهای داغت داغی زندگی دوباره‌ رو به‌ من عطا کن .می دونی که‌ تنها با گرمی قلب تو من می تونم یک بار
دیگه ایستادن روی پاهای لرزانم رو تجربه کنم پس بیا و همراهیم کن گل قشنگ زیبای همه زندگی ای عزیزترینم
رویایی شبهای تنهایی و ناز گل زیبای زیبایی ها بیا و من و از این همه انتظار و غم و تنهایی نجات بده که همیشه
منتظر اومدن تو هستم

Tuesday, January 05, 2010

میان من و تو

میان من و تو فاصله‌ای دراز است به‌ پهنای دوری همه‌ جادهای شهر به‌ دوری همه‌ کوهای بلند و دوری زمین و ئاسمان چقدر رنج اور است این زندگی مانند یک سکوت مرگ است همیشه‌ اغوشم باز خواهد بود برای در اغوش گرفتن تو نمی دانم امیدوارم از انتظار اومدن من چشمهایت خسته‌ نشود نمی دانم می رسم یا نه‌ نمی دانم کی می تونم بر گردم نمی دانم این قلب من می تونه‌ زنده‌ بماند یا نه‌ نازنینم تنها قول بده‌ بگو که‌ می مانی قول بده‌ برای همه‌ زندگی با من بمانی بگو که‌ این همه انتظار طولانی من رو روزی بپایان خواهی اورد بگو که‌ اغوش گرم تو روزی گرمی زندگی من خواهد شد بگو که قلب تو همیشه‌ با من است و می مانی برای همیشه‌

Sunday, January 03, 2010

شب پر از انتظار من

شب پر از انتظار من در میان چهار دیوار سرد و بی صدا در حالی که‌ تنها صدای تیک و تاک ساعت دیواری
سکوت این شب تنهایی من رو پر کرده‌ است
در حالی که‌ تو قلبم هزاران حرف ناگفته‌ برای تو دارم
باز امشب در انتظار تو هستم نمی دانم چرا امشب از هر شب دیگه‌
بیشتر منتظر اومدن تو
و دیدار با تو هستم نمی خواهم بخوابم می خواهم
این شب طولانی رو
با انتظار تو به‌ روز برسانم گاهگاهی به‌ پنجره نگاه می کنم
برف پاک و سفید رو جلو چراغهای برق روی جاده‌ می بینم
که‌ با رقصهای عاشقانه‌ ارام ارام بر زمین می نشینند
دل من تنگ است و انتظار روحیه‌ من رو ازرده‌ می کند نمی دانم ، اری نمی دانم که‌ این همه‌ انتظار من کی و بپایان خواهد رسید این کاش تو ظهور می کردی و نور چراغ این کلبه بی صدایم می شدی
اخه من و تنهایی و سکوت من و چهار دیوار پر از غم من انتظار بی حد و درد نمی دانم کم کم حس می کنم اشک چشمهایم روی گونه‌هایم لخزان است چند قطره‌ هم روی کاغذ می ریزید که‌ نوشته‌هایم رو همراهی کند پس تو بیا و این انتظار طولانی رو بپایان برسان ، تو بیا و نوازشم کن تو بیا و معصومانه‌ در اغوشم کن من به‌ بودن تو نیاز دارم من باز هم برای تو انتظارم

Tuesday, November 10, 2009

در تمام کشورهای اروپایی نروژ در رده‌ اول مصرف کنندگان مواد مخدرقرار گرفت

در تمام کشورهای اروپایی نروژ در رده‌ اول مصرف کنندگان مواد مخدرقرار گرفت وقتی که‌ حرف از مصرف مواد مخدر می کنیم خیلی وقتها فکر انسان فوری به‌ یک کشور عقب افتاده‌ مشغول می شود، ولی این بار خوب دانستم که‌ در مورد یک خبر مهم که‌ از رسانه‌ دولتی این کشور یعنی کشور نروژ پخش شد حرفی گفته باشم خبری که‌ نروژ رو در رده‌ اول مصرف کنندگان مواد مخدر خواند که‌ جای تاسف است که‌ در یک کشور اروپایی اینقدر رواج مواد مخدر زیاد شده‌ که‌ کشور نروژ به‌ رده‌ یکم اون رسیده‌ است مطمئن هستم که‌ هر چی در این مورد گفته باشم باز هم کم گفته ام ولی من بدنبال چیزی هه‌تم که‌ مدتهاست مغز من رو به‌ خودش مشغول کرده‌ است و هر کسی یک بار از هر شهر و کشوری تنها یک بار راهش به‌ اسلو پایتخت این کشور رسیده‌ باشد و از طرف سنتروم شهر و نزدیک ایستگا قطار این شهر و پهلوی اسلو سیتی بازار بزرگ پر رونق اسلو رد شده‌ باشه‌ می بینه‌ که‌ مرد و زنهای زیادی کنار یک جاده‌ و در حال خمار و بیهوشی افتاده‌ اند که تعداد اونها از صدها نفر بیشتر و هر روز هم به انها افزوده‌ می شود ، جای تعجب این است که‌ پلیس هم بعضی مواقع دور اونها هستند و هیچ عکس و عملی نشون نمی دند در برابر این همه معتاد افتاده‌ تو جاده‌ بزرگ شهر اسلو پایتخت کشور نروژ برای جواب به‌ بعضی از سوالهای خودم خوب دانستم که‌ با چند تن از اون معتادهای کنار جاده‌ سخنی گویم شاید بتونم و بدونم مشکل این همه معتاد شدن این همه مردم چیست اول به‌ پیش یک مرد جوان روفتم که‌ اسمش ارفوف بود از او سوال کردم که‌ چگونه‌ دچار این درد خانمان سوز شده‌ در جواب گفت من در دبیرستان بودم که‌ بیشتر جوانهای دختر و پسر اونجا دچار کشیدن سیگار شده اند روزی از یکی از دوستهام درخواست یک سیگار کردم او هم سیگاری به دستم داد و من هم وقتی که‌ کشیدم دیدم این با اونهای دیگه فرق می کنه اول خواستم نکشم ولی حس کردم که مغزم داره کمی اروم می شه‌ و دیگه از اون روز من شدم به یکی از مصرف کنندگان مواد مخدر و خانواده‌ام من و بیرون کردند و هر چیزی که در زندگیم داشتم از دست دادم حتی درسهام هم و می بینی حالا کنار جاده افتاده ام اگه نون اون رهگذران نباشه که از اینجا رد می شوند من و خیلی ها اینجا از گرسنگی می میریم با تاسف نگاهی به‌ اونور کردم یکی از زنها رو دیدم که‌ مشتاق حرفهای ما شده‌ بود از او خواهش کردم که‌ داستان معتاد شدن خودش رو بازگو کند گفت اسم من کاترین است من با یک مرد زندگی می کردم البته‌ ازدواج نه‌ تنها سامبور بودیم به‌ معنی با هم بودن بدون ازدواج، بچه‌دار شدیم و بعد بر اثر مشکلات و اختلافاتی که‌ با هم داشتیم از هم جدا شدیم او می خواست بچه‌ رو برای خودش ببرد ولی قانون نروژ بچه‌ رو به‌ من داد و در شرایطی که‌ پدر او هم هر دو هفته یک بار او رو پیش خودش ببرد ولی اون مرد قبول نکرد و رفت و من و بچه‌ رو برای همیشه‌ ترک کرد من ماندم و بچه‌ام با کوله‌ باری پر از غم همیشه‌ غصه می خوردم تا اینکه دچار سر درد شدید شده‌ بودم، هر بار به‌ دکترم مراجعه‌ می کردم می گفت که‌ دچار نگرانی عصاب شده‌ ای و مقداری درمان برایم تجویز می کرد که‌ اغلب انها درمانهای خواب اور و مخلوط مورفین بودند با اونها گیج می شدم و اولهاش بیشتر خوابم می برد همینکه‌ معتاد قرصها شدم دیگه اونها جواب نمی داد و بیشتر وقت بیدار می ماندم به‌ دکتر عصاب مراجعه‌ کردم اونهم درخواست کم کم ترک دارو و تقویت روحیه‌ کرد تا اینکه‌ یک زندگی نو بسازم ولی حیف یکی از روزهای تابستانی بود که‌ بایک زن دیگه از دوستهام کنار دریا رفته بودیم و از نگرانی خودم براش می گفتم او هم مواد مخدر رو به من پیشنهاد کرد تا اینکه از این فکر کردن خلاص شوم ولی نمی دونستم دچار چاهی سیاه می شوم که هرگز تموم شدنی در کار نیست . اولهاش مانند یک شوخی گرفتم ولی بعدها او برام اورد تا اینکه معتادم کرد من یک سگ و یک دختر داشتم اینقدر وزعم وخیم شد که‌ دولت نروژ هم سک و هم دخترم رو از من گرفتم و بردند برای خودشان می گفتند تو نمی تونی دیگه به انها رسیدگی کنی و همه زندگیم رو از دست دادم می بینی افتاده ام کنار جاده و به روزی دچار شده ام که دیگه باید تنها منتظر مرگ باشیم اره این زندگی تنها دو نفر از صدها نفر افتاده است که‌ دچار این مواد مرگ بار شده اند و هر روز به‌ تعداد اونها افزوده‌ خواهد شده‌ وایی که‌ چقدر سخت است در کشوری که‌ باید زندگی اموخت ، صدها نفر زندگی رو از دست می دهند این بالا رفتن امار در این کشور یک زنگ خطر است برای ما پنهاهندگانی که‌ اینجا زندگی می کنیم هر چند در میان اون همه جمعیت دچار شده‌ هم پناهندگانی می بینی که‌ متاسفانه‌ دچار این درد بی درمان شده‌اند ولی توصیه‌ بر این است که‌ باید ما سعی کنیم مردم خودمون رو از این مواد نفرت اور مخدر و خطرناک که‌ باعث بر بادی همه‌ زندگی انسان است دوری کنیم و هوشیاری رو در مغز بچه‌ها و جوانهامون بیشتر کنیم تا در این کشور غربت دچار چنین درد بی درمان مرگ بار نشویم سمکو بیکه‌ س www.ranginkman.blogspot.com smko30@yahoo.com

Tuesday, November 03, 2009

بی تو تنهام

بی تو تنهام
هرشب با غمهای تنهایی
هر شب بیاد روز و شبهای با هم بودن
هر شب سرود غم سرودن
باز من و تنهایی و من
ای انکه همه فکر من رو به خودت مشغول کرده ای
ای انکه همیشه‌ عاشق و برای عشق زنده‌ای
بیا همراهیم کن
بیا تا قلب من تنها نماند
بیا با حرفهای زیبایت ملامت قلبم باش
بیا همراز و هم دل پر از محبتم باش
ای امید همه زندگانیم
بیا ارامشم باش
تا در اغوش گرم تو
لبهای سردم رو روی لبهای داغ تو بذارم
تو می دانی که من
خیلی با بودن تو در کنارم
نیاز روحی دارم
پس امیدم پرنده زیبای همه زیبایی ها
پر بزن و بیا
تا نباشم دیگه تنها

Sunday, October 18, 2009

توای همیشه‌ امیدم

توای همیشه‌ امیدم دوستت دارم
ای انکه‌ عطر بوی زلفهایت
نفسهای گرم مرا به‌ خود جذب کرده‌ است
ای انکه‌ زیبای عشق تو
زیباترین کلام زندگی من است
ای انکه‌ صدایت دلپذیرترین اهنگ
قشنگ موزیک دلنشین است برام
ای انکه‌ نگاه‌ گرم چشمهای قشنگ تو
نور درخشان زندگی من است نازنینم پاکی تو چون پاکی قطره های باران است
ای امید زندگانیم تو گل همیشه‌ بهار منی
تو پری اسمانی زندگی و خیال منی
تو وجود و هستی و مال منی
تو عشق جاوادانه‌ پر از حال منی
تویی همیشه‌ امید نوید بخش زندگی تنهایی منی
توای که‌ قلبت روح و جانت با همه‌ وجود مال منی

Wednesday, August 26, 2009

غم امشب

غم امشب امشب تو دلم غمی دارم می خواهم گریه‌ کنم اشکهایم رو با قطره‌های باران همراه کنم اشکهای پاک و قشنگ اسمانی نمی دونم چرا این روزها بیشتر به‌ تو فکر می کنم و همیشه‌ به‌ یاد تو هستم تا حدی که‌ حس می کنم تو رو می پرستم عزیز من تو هم به‌ خونه‌ قلبم بیا امشب می خواهم سرم رو روی سینه‌ نرمت بگذارم تا با دستهایت اشکهای پر از غمم رو پاک کن تا اینکه هر چی غمی که‌ من دارم‌ تو اغوش تو بریزم با عشقی جاودانه‌ دستهایم رو بگیر لبهایت رو ی لبهای خشکم بگذار تا با لبهایت نفسی تازه‌ به‌ زندگیم ببخشی به‌ چشمهایت بگو عاشقانه‌ نگام کنه‌ می خواهم حس قلب تو رو بیان کنه‌ نکنی عزیزم دراین شب پر از غمم من رو تنها بگذاری اخه‌ عزیزم وقتی تومن و تنها بگذاری قلب من هم می میرد چون طاقت دوری تو رو نمی پذیرد جدا شدن برام سخته‌ تحمل این غم سنگین رو ندارمچون تویی که‌ قلب منی گر تو نباشی من هم زندگی ندارم‌

Wednesday, August 19, 2009

قلبم برای تو می تپد

قلبم برای تو می تپد ای امید همه امید هام ای پری اسمانی ای ارزوی زندگانیم این همه عمر جوانیم به تو می اندیشم و تنها قلبم برای تو می تپد به‌ عکس تو نگاه می کنم چشمهایت پر از عشق قلبت پر از احساس و محبت گونه‌هایت سیب سرخ ارغوانی اغوشت پر از عشق جوانی دستهایت اماده برای اغوش گرفتن لبهایت برای بوسیدن نازنیم تو که همه فکر و خیال منی تو که شب و روز باعث زنده بودن حال منی تو که هر جا و همه وقت مال منی به تو می اندیشم که قلبم مال توست قلبی که سر شار از عشق و امید است قلبی که مانند یک صفحه سفید است پس هر چی تو دوست داری روی اون بنویس چون تنها تو هستی همه هستی هستی من عزیز زندگانیم قلبم رو به اغوش گرم تو می سپارم چون من در زندگی تنها تو دارم

Sunday, August 02, 2009

پری زندگانی من

پری زندگانی من پری زندگانی من امشب نمی خواهم بخوابم
امشب درو پنجره‌ ها رو باز خواهم گذاشت امشب اغوش گرم من منتظر شماست می خواهم بیایی و ارامی تسکین قلب من باشی
می خواهم با وجود گرم و قلب پر از عشقت
من رو در اغوشت بگیری
ای زیباترین زیبایی زندگی من
ای امید روزهای تنهایی من
من با بودن تو در وجودم حس ارامش می
می خواهم امشب چشمان پر از انتظارم رو
از این انتظار تلخ تر از مرگ نجات دهی
می خواهم بیایی و در این تنهایی و غربت بیکه‌سی من رو همراهی کنی
نازنینم این رو بدون که‌ من همیشه‌ به‌ بودن تو نیاز دارم
برای همیشه‌ و همه زندگیم این رو بدون که‌ دوستت دارم
پس بیا و امشب من رو به‌ یک شب رویایی تبدیل کن
پس با گرمی لبهایت عشق جاودانه‌ مارا دراغوش گرم محبت رها کن
امشب صدایت را با من هم صدا کن
که با هم باشیم و پیش هم باشیم برای همیشه‌ و همه زندگی
ای زندگانی قلب پر از احساس و عشق من

Monday, June 01, 2009

منتظرم بیایی

منتظرم بیایی مدتی است دلم خیلی گرفته‌ مدتی است که‌ تو نیستی و من همیشه‌ چشم انتظارم عزیز دل ای امید زندگانیم ای نوید همه‌ عمر جوانیم بیا که‌ انتظار سخته‌ برام نمی تونم که‌ بمونم در تنهایی بیشتر از این نمی تونم که‌ بکشم درد سخت جدایی را پس تو بیا به‌ یاد اون روزهای زیبای با هم بودن روزهای گذشته‌ شیرین من من و از این انتظار تلخ زمان نجات بده‌
با لبهایت لبهای خشکم اب بده

Sunday, May 10, 2009

دسته‌ گل برای مادرم

دسته‌ گلی برای مادرم
از راه دور دوردورها بدون مرز
یک دسته‌ گل زیباو قشنگ
یک دسته‌ گل از همه‌ رنگ
تقدیم به‌ تو ای مادرم
مادر عزیز تو فرشته‌ زمینی
تو برای من مونسی
امیدی زندگی نوینی
برای پاکی تو
برای زیبایی تو
برای بزرگی تو
هزارها دسته‌ گل زیباو قشنگ
از همه‌ رنگ
تقدیم به‌ تو ای مادرمن
ای امیدم ستاره‌ من

Saturday, May 09, 2009

چشم به راه توام

چشم به‌ راه‌ توام
امروز در انتظار اومدن تو
چشم به‌ راهم
امروز افتاب درخشان
از هر روز زودتر ظهور کرده‌ است
امروز از هر روز زیباتر است
امروز شبنم روی شکوفه‌های درختان
مانند ستاره‌های زیبا می درخشد
تا که‌ بارسیدنت تو ره‌ ستاره‌ باران کند
امروز با اومدن تو بهار زندگیم شروع خواهد شد
نازنینم پس با اومدنت
چشمهای پر از انتظارم رو از این بیشتر منتظر نذار
پس بیاو با اون قلب پاک و زیبایت
با اون دستهای نرم و مهربانت
با اون اغوش گرم و پر از محبت رویایت
گرمی قلب پر از عشق خودت رو تۆ اغوش من رها کن
این روز پر از انتظار من رو برای همه‌ زندگیم زیبا کن

Saturday, April 25, 2009

به‌ یاد تو مادرم

به‌ یاد تو مادرم مادرم باز امشب در غربت و تنهایی دلم پر از درد و غم است امشب به‌ اسمان نگاه می کنم تو رو در نور ستاره‌ای می بینم که‌ روبروم دارد می درخشد نمی دانم درد غربت و انتظار کی به‌ پایان خواهد رسید نمی دانم کی می تونم بر گردم تا که‌ خود را در اغوش گرم تو ببینم تا که به‌ ارزوهایم برسم و موهای سفید و برفی قشنگت رو با دستهایم شانه‌ کنم می دانم چشمهای پر انتظار تو همیشه‌ رو به‌ در است می دانم اشکهای چشمهایت همیشه حلقه زده است می دانم همیشه قلب تو در انتظار امدن من است من هم همیشه با خیال تو و با روح تو زندگی می کنم تو تنها ستاره درخشان اسمان زندگی غربت منی که‌ همیشه و همه‌ جا همراه منی ای مادرم عزیزترینم

Thursday, April 09, 2009

بهار تنهایی

بهار تنهایی
نمی دانم این بهار پر از رویا را با سکوت پر ازتنهایی چرا تو پر کرده‌ای من هر روزدر انتظار اومدن تو و صدای تپش قلب تو بودم تا در کنار تو روحم ارامش پیدا کند نمی دانی که‌ چقدر به‌ تو وابسته‌ شده‌ام
ولی می دانم که‌ هرگز نمی توانم از تو جدا شوم که‌ ارزوی با تو بودن در همه وجودم پر می زند و دوستت دارم و می خواهم همیشه‌با تو باشم ولی تو چرا باز سکوت رو انتخواب کرده‌ای سکوتی تلخ تر از تنهایی تلخ تر از مرگ
به‌ معنی راه‌ جدایی

Friday, March 20, 2009

سال نو مبارک

سال نو مبارک بمناسبت فرا رسیدن سال نو
سلام و درودهای من را بپذیرید
امیدوارم سال نو
سالی خوب و پر برکت
برای همه‌ باشد و
سال رسیدن به‌ ارزوهایتان با سپاس سمکو بیکه‌س

Friday, February 13, 2009

گل و قلب

گل و قلب برای روز من و تو برای روز عاشقان امروز خواستم یک شاخه‌ گل برایت هدیه‌ بگیرم ولی قلبم به‌ من اجازه‌ نداد گفت قشنگترین هدیه یک بوسه لبهایم برای لبهای شیرین توست بوسه‌ برای گونه‌های سیب سرخت عزیزم می خواهم در اغوش گرم تو امروز روز عشق رو با قلبی ارام سپری کنم تا که‌ روی سینه‌ نرمت ارامشی روحی ببینم
دوستت دارم برای همیشه و همه زندگیم

Sunday, February 08, 2009

راز اشکهام

راز اشکهام اشک در چشمهایم حلقه زده است مانند میهمانی کوچک که همیشه غم غربت و دوری را در درونم کسی چه‌ می داند راز اشکهایم رو کی ماخواند چون امروز حس می کنم من در زندگی و عشق شکست خورده‌ام وقتی به‌ مخمل گیسوانت فکر می کنم که روی گونه‌هایت پخش می کردی و با نگاه عاشقانه‌ چشمهای گرسنه‌ عشق من و می بردی تا با نازهای فراوان قلب پر از
عشق و نازت مرا تسکین دهی بی ارام می گریسم و چشمهایم پر از باران اشک می شود چه‌ زود گذشت این سرنوشت زیبایی و چه‌ زود رسید برای من دوباره‌ قلب تنهایی من هرگز تو را نمی بخشم ، تو که‌ همه‌ وجودم رو ساختی و قلب ویرانم را اباد کردی پس چرا راه بیوفایی و جدایی رو در عشق پیش گرفتی مگه نمی دونی که وجود من بی نهایت محتاج قلب پاک و پر از عشق وجود توست پس نگذار این اشکهایم دوام یابد و برای همه زندگیم اشک
بریزم چون من بی بودن تو خیلی تنهام ای عزیزم

Sunday, January 18, 2009

شب انتظارم بیایی

شب انتظارم بیایی
امشب می خواهم
چشمهایم رو برای یک لحظه هم نبندم تا تو بیایی می خواهم امشب با احساسات عاشقانه تو رو
در اغوش گرمم بگیرم نازنینم می خواهم لبخند اون خنده های لبهای شیرینت
رو با چشمهای باز ببینم که
عاشقانه برای عشق با من بودن همیشه بر لبانت نقش بسته است تو همان شکوه مهمان قلب تنهای منی
که با تمام وجودم در انتظار اومدن تو هستم شیرینی همه شیرینی های زندگیم
پس امشب تو هم بیا و این ارامش
روحی و قلبی من رو تو قلب خودت حس کن تو در خانه قلب من همیشه و همه جا و در تفکر ذهنی من هستی
برای یک لحظه هم دور نخواهی شد
پس امید همه زندگانیم امشب بیا که در انتظار اومدن تو
شب تنهایم رو سپری می کنم تو ارامش روح و قلب منی

Thursday, January 01, 2009

امشب من

امشب من
پر از یادگارهای قشنگ زیبایی است
که همیشه به تو می اندیشم تو می دانی
که طلوع خورشید منی و ماه تابان همیشگی قلب من
تو میدانی که ستاره درخشان پر امید منی
امشب شب سال نو است و من باز
با پاهای پیاده کوچه های این شهر
پر از غربت زده غم گرفته رو می پیمایم
ولی قلبم با توست و به یاد تو این سکوت تنهایی رو سپری می کنم
من بجز نام تو هیچ نامی تو قلبم جایی نگرفته است و نخواهد گرفت
تو لحظه های ارام زندگی منی و من با بودن تو در کنار قلب خودم
سر شار از محبت دوستی و عشقم ، تو با وجود تو احساس ارامش می کنم
تو وجودم پس این رو بدون با اینکه یک قلب پر از سکوتم
ولی همیشه با تو و با روح رو زندگی می کنم و دوستت دارم
که دوستم داری و خودم رو کنار تو و تو قلب
تو همیشه احساس می کنم و به تو نیاز دارم ای نازنینم

Thursday, December 11, 2008

امشب برای تو می نویسم

امشب برای تو می نویسم نازنینم بودن تو در قلب من بهار زندگیست و بی تو عمر من رو به خزان پاییزی
می روداکنون تصویر تو روی صفحه سفید کاغذ روبرویم مجسم شده
است و از ته‌ قلبم برای تو می نویسم که‌ طلوع خورشید زندگیم رو در
چشمهای تو عزیزترینم می بینم مانند بارش باران در این کشور سرد و پر از غربت و دور از دیار یاران توی قلبم برایت شعر می سرودم و در
گوشه‌ای از اتاق سرد و دلتنگم روبروی تصویر تو روی کاغذ اشک چشمهایم لخزان بروی گونه هایم بروی کاغذ می ریزد تا که مرکب قلم دستم شود و حرفهای ناگفته این پرنده کوچک خوش قلب و زیبا رو برای تو بیان کند و رازهای عاشقانه رو توی دل تو جایی دهد ، ای کاش این پرنده کوچک پر می زد و راههای دور رو با خیالی اسوده برای رسیدن به وصال عشق تو طی می کرد و از پنجره اتاق تو داخل می اومد و توی پنجره قلب تو و روی سینه های نرم تو لحظه
های ارامش شب طولانی پاییزی رو سپری می کرد ، من ان پرنده کوچکم که همیشه به امید رسیدن به اغوش گرم تو
لحظه شماری می کنم دوستت دارم و امشب تو رو با همه وجودم حس می کنم کنار قلب تنهایم و می بوسمت لبهای
زیبای قشنگ تو را تا حس کنی که همه وجودم مال توست

Wednesday, November 12, 2008

اغوش گرم تو

اغوش گرم تو تو رو می بوسم تا حس کنی ارامش قلب منی من و در وجود خودت حس کن که‌ سرت کذاشتی رو پاهام و به چشمهام خیره شدی اروم سرت رو پایین می اوری و لبهات می گذاری رو لبهام موهات بروی صورتم پخش می شود و ارام ارام روحیه یک محبت رو در قلبم جاری می کنی چقدر ارامش خیال دارم که دوستی به خوبی تو دارم حس کن حالا تو اغوش تو هستم و دارم گرم بغلت می گیرم من و می بوسی و تو رو می بوسم ارامش روحی و قلبی و حس یک محبت معجزه اسا گرمی قلب من رو حس کن تا اغوش گرم تو قلب تنهایی من و گرم کنه امشب یک پرنده کوچک مهمان اتاق تنهایی توست اروم بغلت بگیر و دستانم بگیر تا نیاز یک محبت زندگی رو در اغوش تو تجربه کنم تا گرمی نفسهایت در نفسهایم غلبه کند و برای همیشه با هم بمانیم یک لحظه زیبا و رویاییرآ با هم بسازیم

Saturday, October 04, 2008

برگ ریزان

برگ ریزان پاییز است و برگ ریزان باران اشک اسمانها با باران برگهای درختان چه زیباست اسمان پر از شور و هیجان در کشور برف و باران دور از دیار یاران در غربت و تنهایی زیر باران پاییزی و زیر باران ریزش برگ زرد شده درختهای تنومد که همه این کشور پهناور رو فرا گرفته است باز من و چتر کوچکی همراه با خیالهای بی پایان تا روزی پدید اید همه ارزوهایمان باز بیاد باز گشتن به وطن و به امید ازادی و تو رو در اغوش گرم گرفتن تا به تو گویم دیگه با هم هستیم و با هم می مانیم تا زنده هستیم

Monday, September 15, 2008

سکوت شب

سکوت شب امشب سکوت همه جا رو فرا گرفته است امشب شمعها از دوری تو خاموشن و روشن نشده اند امشب خواب از چشمهایم پریده و من موندم و بی خوابی و تنهایی امشب باز بیاد تو در خلوت بیداری شب رو می خواهم به سحر برسانم باز من و سکوت و تاریکی و تنهایی باز من و اشک چشمهای اسمان و گریه های باران باز من و قطره های اشک لخزان روی گونه های پر از غم غربت گرفته ام چقدر سخت است دوری و تنهایی و بی تویی می خواهم همه شب رو بیدار بمونم و چشمهایم تنها به پنجره خیره کنم تا شاید تو رو در تاریکی خلوت و تاریک روبورویم مجسم کنم نازنینم شیرینی شیرین ترینم باز بیاد تو و در این شب پر از سکوت در انتظار اومدن تو و دیدن و اغوش گرفتن دوباره بوسیدن لبهای پر از مهر تو تا گرمی قلب گرمت رو تو وجودم حس کنم و همه وجودم رو گرم کنی با قلب سرشار از محبت و گرمی وجودت دوستت دارم هر جا باشی و هر جا باشم برام مهم نیست
مهم این است که قلبم مال توست تا زنده است وبرای تو می تپد
وتنها متعلق به توست

Sunday, August 31, 2008

دل بیقرارم

باز دوستت دارم
می دونم که نمی تونیم
با هم حرف بزنیم ولی باز باور کن که دوستت دارم می دونم که این سکوت و دوری دردی سخت است ولی باز دوستت دارم می دونم که خیلی تنهام بیاد دیدن تو هستم ای عزیز و یارم باور کن که‌ دوستت دارم می دونم که‌ دوستم داری برای این من دوستت دارم می دونم که از من دوری ولی باز این و تو بدون من همیشه دوستت دارم اشک باران اشک چشمهام همراه غم تو دلم بیقرار دیدن توست این رو بدون که‌ بازم دوستت دارم تویی تنها ناز گلم عشق پر از امیدم بی تو خیلی بی قرارم این رو باید خوب بدونی
تا دم مرگ دوستت دارم

Thursday, August 07, 2008

ماه من غصه نخور

ماه من غصه نخور می دونم ز تو دورم ولی قلبم مال توست عشق من غصه نخور می دونم با سکوتم دچار غم شده ای ولی باز دوستت دارم تا زنده هستم نازنینم غصه نخور با تو هستم تا بمانم و بمانی دوستت دارم تنها ستاره زندگانی مهربونم غصه نخور تا تو دارم غم ندارم از عشق که من کم ندارم شیرین من غصه نخور گریه نکن اشک گل گریه شبنمهاست امید من غصه نخور زندگی بی غم نمی شه عشق بی گریه در دنیا هرگز که پیدا نمی شه ماه من غصه نخور با هم باشیم تو همه جا دعا کنیم هرگز از هم نشیم جدا

Wednesday, July 30, 2008

باز دوستت دارم

باز دوستت دارم که چقدر دوستت دارم مطمئن باش هر گز نظرم رو عوض نمي کنم چون واقعا دوستت دارم کاش می دونستی وجودم چه نيازی به وجود تو دارد کاش مي دونستی که قلبم هميشه به ياد توست و در انتظار است کاش مي دونستی اين روزها هميشه در فکر تو هستم کاش مي دونستی که تو رو می پرستم نازنينم به ياد تو و به ياد با تو بودن شب و روزهای زندگي رو سپری مي کنم چون دوستت دارم بيشتر از اونی که تو فکر مي کردی و می کنی بيشتر از هر کسی و هر چيزی به تو نياز دارم چون قلب پريشان و تنهايم در انتظار تنها يک واژه قلب توست تنها حرفی که روحم رو به شادی بکشآنی نازنينم اميد ی که تو قلبم هميشه زنده خواهی ماند مطمئن باش دوستت دارم تا روزی که زنده هستم به ياد تو و برای تو است تپش قلبم پس عزيز مهربانم با من بمان که موندنت در کنار من بخشيدن زندگي دوباره به روح و قلب من است دوستت دارم براي هميشه و همه زندگيم

Wednesday, July 16, 2008

باز بیاد تو

باز به یاد با تو بودن روزهای دوری رو سپری کردم تو همه‌ وجودم بودی و من هم همه فکرم به‌ تو بود کاش می دونستی که‌ چقدر دوستت دارم که‌ در دیار غربت پر از غمم قلبم تنها به خاطر تو زنده ماند و ارزوی بر گشتن به‌ اغوش گرم تو
رو داشتم پیش قلب تو و کنار تنهاترین ستاره امیدم ارزوی بوسیدن لبهای قشنگ و زیبایت رو رویایی همه‌ رویاهای زندگیم و ای ستاره درخشان ارامش من شیرین ترین عسل زندگی و نازنین ترین نرگس زیبایی درخشش مهربانیها و ای قشنگترین زیبای زیبایی من دوستت دارم با تموم وجودم برای همه زندگی

Thursday, June 12, 2008

هرگز فکر نمی کردم

هرگز فکر نمی کردم به اسونی میخواهی من و ترک کنی نمی دونستم که عشق در قلب تو خیلی زعیف است و بدون فکر کردن قلب من رو تنها می گذاری و هرگز فکر نمی کردم تو اینقدر بیوفا باشی و قلبم رو مانند شیشه بشکنی من قلبم رو به تو داده بودم تا در کنار تو احساس ارامش کنم ولی تو قلبم تو زیر پاهات له کردی هرگز فکر نمی کردم قلب تو اینقدر بی رحمانه قلب من و رو بشکند و من رو در انتظاری سخت بذاری بی تابانه نمی دونستم محبت در قلب تو اینقدر ضعیف است که به اسونی می تونی همه قولهایی که به من دادی زیر پا بگذاری و من و جا بذاری چرا به زودی یادت رفت که تو بارها برای من قسم خوردی که تا مردن با من بمونی و هرگز تنهام نذاری تو قول دادی تا در زندگی زنده بمانی قلب تو مال من باشد به اسونی من و تنها نگذاری خوب می دانی نه یک بار بلکه هزار بار قسم خوردی تا مردن قلبت با من بمونه و هرگز جدایی رو در پیش نگیری عجیب است دیروز از عشق می نوشتی و امروز از جداییکجا رفتن اون حرفهای پر از عشق و طلایی

Monday, June 09, 2008

بر می گردم

بر می گردم این روزها خیلی دلتنگم برایت نمی دانم چرا امیدوارم که این انتظار طولانی نباشد بر می گردم چون قلبم مال توست پس باید برگرده برات بر می گردم چون روحم مال توست پس منتظرم بمون بر می گردم جون احساسم مال توست وجودم مال توست روحم مال توست پس نازنینم از انتظار خسته نباش از انتظار چون همه وجودم با توست و برای همیشه مال توست این روزها چقدر دلم تنگ است و چقدر بی تابانه بدنبال نگاهت نگاهم تو رو می جوید چقدر عاشقانه مشتاق دیدار تو هستم
که تا حد پرستش من تو رو می پرستم

Thursday, May 29, 2008

پری زندگانی

پری زندگانی نازنينم
باز ياد تو
در خاطره‌ وجودم پيچيد
باز مهربانی قلب مهربان تو با نگاهای پر از راز نهانی تو
پنجره اتاقم روستاره باران کرد
باز گرمی حرفهای تو قلب و روحم را در اغوش گرفت
نازنينم
به شب و روز به ستاره و ماه تابان به مهتاب درخشان به زیبایی اسمان به برگ همه درختان به موج دریاهای خروشان به مهربانی قلبهای مهربان به اندازه همه دانه های باران قسم می خورم که بی تو من بی قرارم و برای همیشه دوستت می دارم شبها را به‌ امید اومدن سحر روز و روزها به‌ امید اومدن تو من زندگانی رو سپری می کنم نمی توانم پلک چشمهایم رو روی هم بگذارم که شاید یک لحظه بیایی و از نظرم گذر کنی پس مهربانترینم شیرینی زندگانی پری قشنگ اسمانی نگار نقشهای جاودانی تو قلبم برای همیشه ارام بگیر و این فاصله ها رو به فراموشی بسپار تا که قلبم از بی تابی پر نزند نازنینم دیگه نمی توانم روزهای
زندگیم رو بی تو سپری کنم پس با قلب مهربونت که مانند پری فرشته های اسمان است برای همیشه به اغوشم بیا و هرگز از من جدا نشو
پرنده قشنگ و زیبای زندگانی

بی تو هرگز

بی تو هرگز شبهای بی تو بودن رو چگونه پر کنم که هرگز توان جدایی رو ندارم و نمی دونم که چرا حس می کنم اینقدر من تو رو دوست دارم که‌ همیشه به تو نیاز دارم نازنینم بی تو جایی برای موندن نیست چون قلبم خیلی تنهاست امروز من حس کردم که تو دوستم نداری و می خواهی من و برای همیشه در عشق تنها بگذاری ناز دلم قلبم بدون تو دیگه هرگز ارامش نخواهد داشت پس وجودم رو با وجودت گرم کن تا تنهایی وجودم رو ازرده نسازد به تو نیاز دارم بیشتر از اونی که تو فکر می کنی بیشتر از اونی که تو می خواهی بیشتر از اونی که تو می دانی پس گلم با قلب من بمان در زندگانی
خیلی دوستت دارم
باید این و خوب بدانی

Tuesday, May 27, 2008

دوستت دارم به زبانهای دنیا

دوستت دارم با زبانهای مختلف دنیا می دونم با هوشی ولی این ها هم یاد بگیر و

هر روز به عشقت با یک زبان بگو دوستت دارم

1- Kurdish : xoshm dawei 2- English : I Love You 3- Norway :Jeg Elske deg 4- Persian: Dooset daram 5- Italian : Ti amo 6- German : Ich liebe Dich 7- Turkish : Seni Seviyurum 8- French : Je t'aime 9- Greek : S'ayapo 10- Spanish : Te quiero 11- Hindi : Mai tumase pyre karati hun 12- Arabic : Ana Behibak 13- Japanese : Kimi o ai shiteru 14- Yugoslavian : Ya te volim 15- Korean : Nanun tangshinul sarang hamnida 16- Russian : Ya vas liubliu 17- Romanian : Te iu besc 18- Vietnamese : Em ye Ha eh bak 19- Syrian/lebanese : Bhebbek 20- Swiss-German : Ch'ha di ga"rn 21- Swedish : Jag a"Iskar dig 22- Africans : Ek het jou li 23- Dutch: Ik hou van jou 24- pakistan: Men tumse pyarkarta.karti 25- somaliya:waa aankujeclahay

Sunday, May 25, 2008

تپش قلب من

تپش قلبم من تپش قلبم رو گوش کن که عشق در ان مانند روباری خروشان موج می زند نوشته هایم مانندی دفتری پراز خاطرات بیانگر احساسات قلب من است پس نازنینم به خوبی انها رو بخوان تا از هر کلمه نوشته من تپش قلبم رو احساس کنی می خوام دفتر قلبم رو همیشه باز بگذارم تا احساسات محبتم رو که لبریز است در اغوش بگیری تا با نوشته هایم بتوانی جایی برای خود در قلبم باز کنی قلبی که سر شار از ارزوست سر شآر از عشق و سر شار از محبت و دوستی نوشته های من زبان گفتن من است که به اسونی می توان به انها پی برد که کدامین حرف نگفته ای که برزبان نمی توانم بیاورم در ان نهاده ام تا تو به اسونی بتوانی اونها رو بخونی و حرفهای این قلب عاشق مرا به اسونی بخونی و در اغوش گرم خودت گیری قلب پر ازعشق من همیشه باز است پس اروم بیا و در این قلب پر از احساسم که اشیانه ای ارام برای عشق توست تو در قلب من بمان تو بمان با اون قلب مهربانت تا دیگه احساس تنهایی وجودم رو ازار ندهد قلب من از احساس است قلب من از شآدیست قلب من از ارامش زندگیست قلب من شاعر زیبای عشق است قلب من مال توست که تو زیبایی قلب منی

شکوفه درختان

شکوفه درختان درختان زیبای بهاری شکوفه های قشنگ رنگاورنگ که نشانگر بهار طبیت و بهار زندگیست من و تنهایی و باران ولی با قلب تو که همراه قلب من است جاده های این سرزمین غربت رو زیر باران بهاری و زیر چتر اسمون با قطره های بارون من و قلب تو و شکوفه درختان و باران بهاری باهم همراهیم و حرف قلبمان رو به اغوش سکوت این غربت می سپاریم اما سر شار از محبت برای دیداری دوباره همه وجود ترو تو وجودم حس می کنم که بامن همراهی و زیرچتر کوچکی که با صدای قشنگ باران اهنگی زیبا به ارامی و سکوت راه بخشیده است در اغوش من هستی و تپش قلب تو رو به خوبی حس می کنم که تنها برای عشق ، عشقی جاودان می تپدبرای زنده ماندن و جوان ماندن

Saturday, May 24, 2008

اغوش مهربان مادر

اغوش مهربان مادر
..................... اغوش مهربان مادر
..................... به اغوش تو می ام مادر خوب مهربانم
..................... وقتی که‌ من دوستت دارم به اغوش تو می ام مادر خوب مهربانم
..................... وقتی که‌ دل پریشانم که‌ دل پراشک گریانم به اغوش تو می ایم مادرخوب مهربانم
.................... وقتی تنهام با غمهای فراوانم نیاز دارم به‌ اغوشی که‌ بر گیرد همه‌ جانم به اغوش تو می ایم مادر خوب مهربانم ...................... وقتی که‌ دل شاد مانم سر شار از مهرجوشانم با اون لبهای خندانم با اون قلب خروشانم به اغوش تو می ایم مادرخوب مهربانم .................... وقتی که حس تنهایی که‌ ازار می دهدجانم برای تو که‌ غمگینم که‌ من خیلی پریشانم دل پر از اشک گریانم به اغوش تو می ایم مادر من خوب مهربانم

Friday, May 23, 2008

در انتظار تو

در انتظار تو امشب روبروی پنجره نشسته ام چند شبی است با قلبی زخمی و پریشان در انتظار دیدار تو
با چشمهای گریان سپری می کنم من درسکوت بی صدا و ارام تک و تنها با غمهای بی کران
همیشه چشم انتظار اومدن تو
تا شاید اومدنت مرهمی برای
این زخم پریشان قلبم باشد
میخواهم صدایت ارامش درد و
غمهایم شود در این غربت و تنهایی
وای که من چقدر به عشق تو اعتماد
دارم من فکر می کنم
که در دقایق زندگی و مرگم تو بالای سرم خواهی امد
تا در وقتی که‌ اشک در چشمهایم حلقه زده‌ است
با دستهای گرمت انها رو پاک کنی و
زندگی دوباره رو با زیبایی چشمهای پر از عشق تو
دوباره اغاز کنم
تا از ناکامی زندگی نجات یابم و
امیدی دوباره در زندگی فراهم کنم
با قلب پر از مهر همه وجودم رو تنها به انتظار تو سپری می کنم
فکر می کنم که تو تنهاعشق بزرگ زندگی من خواهی بود
و هرگز ترکم نخواهی کرد
وایی که این انتظار چقدر سخت است که برای دیدن توست

Sunday, May 18, 2008

عشق ممنوع

عشق ممنوع
دوستت دارم نازنینم گل زیبای من دوستت دارم بی آنکه تو بر زبان بیاوری که دوستم داری دوستت دارم حتی اگر به گریه های من تو بخندی بی آنکه بدانی که چه‌قدر دلم شکسته است دوستت دارم حتی اگر قلب تو سنگ باشد و قلب شیشه ای مرا بشکند دوستت دارم چون می دانم که یک دنیا احساس و محبت را در قلبت پنهان نگه داشته ای پاک است و زلال مانند پاکی آب قلبی که عزیزم باور کن به تو نیاز دارم تا که قلب ویران مرا آبادسازی تا که مرا به آرامی به ساحل دریا برسانی چراکه روی موجهای خروشان دریای غم، دارم با عشق، با پریشانیم جان می دهم تو بیا و با عشقت دل مرا نوایی ده تو بیا تا جان دوباره ای بگیرم ناز من تو بیا و دل سوخته مرا با محبتت جانی ده تو بیا تا با وجود تو آرامی وجودم را باز یابم عزیزم به من اعتماد کن و برای لحظه‌ای قلب مرا با تمام وجودت حس کن بدان که دوستت دارم و تپش قلبم برای توست تومی توانی ویرانی زندگی مرا به آبادی تبدیل کنی تو بیا و نگاه مهربان خودت را در قلبم جای بده تو بیا و در قلب عاشقم بمان تو بیا و با صدای گرم و دلنشینت دردهای دل غمگینت را برایم بگو و صدا کن مرا و سکوت تلخ زندگی را که مدتهاست خانه قلب مرا فرا گرفته است بشکن و پر از راز مهربانی کن مهربانم قلب ویرانم را ازمحبت قلبت لبریز کن و بدان که تو خون جاری رگهای منی و در تمام وجودم جریان داری قلبم بی صبرانه می تپد تنها برای با تو بودن بی صبرانه می تپد و تا زنده است مال توست بگذار قلب تو هم مال من باشد تا قلبم تنها نباشد

Sunday, May 04, 2008

مادر ستاره درخشانم

مادر ستاره درخشانم در این غروب غمگین به کنار دریای خروشان پناه اورده ام به دریا نگاه می کنم رخسار تو را ای مادرعزیزم روی موج اب دریا می بینم که وقتی موجهای دریا با جوش و خروش و رقصهای پر از غرور به ساحل نزدیک می شوند همه وجودم رو در این غروب فرا گرفته ای وقتی افتاب در حال غروب است در این دیار غربت من همه وجودم به تو پیوند است ای مادرم و تپش قلبم برای تو می تپد که سالهای طولانی را بدون تو در غربت و تنهایی به سر بردم من به یاد تو هستم ای مادر مهربانم نمی دونم چرا زندگی افتاب درخشان امروز اینقدر کوتاه بود که به یاد کوتاهی زندگی تو فکر می کنم که چه زود غروب کردی برای همیشه حالا ابرهای تیره و تار فرا گرفته است سراسر اسمان این دیار در حال باران میبارد که آشک اسمان است به یادتم ای مادرم با یک عشق جاودانی مادر عزیز من در این غروب پر ازغم در این دیار غربت به تو می اندیشم قلب من هم پر است از اشکهای پنهانی اشک چشمهام جمع شده است سخن می گوید به اسانی خیلی وقت است انتظارم به سر رسد ارزویم تموم شود این درد غربت و دوری انتظار و پریشانی

Thursday, May 01, 2008

شب بیدار من

شب بيدار من
گل زیبای زندگیم
نازنینم عاشقانه به ياد تو هستم و همه وجودم در انتظار تو امشب نمي خوابم تا که برای يک لحظه هم چشمهايم بسته نشود که شايد تو بيايي و و از نظرم گذر کنی مهربونم امشب در انتظار اومدن تو در قلبم رو باز گذاشه ام تا اگه اومدی بي صدا وارام خودت رو توی خونه قلبم جايی دهی قلبی که عاشقانه دوستت دارد و همیشه در رویای شیرین با تو بودن می تپد بیدار می مانم تا که اگه رسیدی سرت رو روی سينه ام بگذاری و تپش قلبم رو گوش دهی که تنها برای تو می زند و زنده مانده است ديگه دوستت دارم با همه وجودم و امشب رو برای با تو بودن بيدار موندم تا بيايی و با نفسهای گرم لبهايت نفسی تازه به زندگی تنهايی و غربت من ببخشی تا ديگه احساس تنهايی در وجودم نمايان نباشد و حس کنم کسی هميشه و برای همه زندگیم همراه من است رويايی اين شب طلایی انتظار رو به رويايی رويايت می سپارم تا اگه عسل شيرينی لبهای شیرینت رو در وجود گرم من حس کنی تا بدونی که چقدر دوستت دارم در حد پرستش و به تو نیاز دارم تا تنها نمانم و تو را برای همیشه و همه زندگیم در کنار قلب خودم حس کنم همه وجودم

Saturday, April 19, 2008

رویای شب

رویای شب امشب به یاد تو سر بر بالین این زندگی تنهایی می گذارم تا رویای رویاهایم رو در آغوشم بگیرم تو هم گل نازنینم من و تو اغوش گرمت به ارومی حس کن که من تو و اغوش گرم تو رو حس می کنم با تموم وجودم امشب دیگه تو تنها نیستی یک پرنده کوچک مهمان قلب توست من و به ارومي توي اغوش مهربون گرمت بگیر من سرم روي سينه هات می گذارم به ارومی تپش قلب تورو حس می کنم که برای یک عشق جاودانی می تپد و دارم به حرفهات گوش مي کنم بامن درد دل کن که قلبت رو می گشایم راه زندگی و عشق رو در پیش رویت می نمایم کلید مشکل گشا من هستم من عاشقم دوستت دارم من تو رو می پرستم گل نازم تو هم با دستهایت موهایم رو نوازش کن اون دستهايي که مانند شانه توی موهای سرم رفته و هر تار مويم رو با نرمی دستهايت حس ميکنم اروم،اروم گل من موهایم روبرام شانه کن و قصه ناتموم عشق رو براي زندگي دوباره اغاز کن تو محشر عشق و عاتفه زندگي هستي و پری پروانه پرناز زیبایی پرواز تو رويايی روياهای زندگی بايد رويا هايت رو براي اينده ای بهتر بسازی تا با رویاهای قشنگ امشب من هر دو یکی شود تا نور درخشان مهتاب رو در اغوشت حس کني ان پرنده کوچک که براي قلب مهربون تو پر مي زند تا در اغوشت کمي ارام بگيرد گل نازم با لبهای نازنينت نفسهایم رو تازه کن که خسته راه دورم و مي خواهم رواي سينه تو ارام بگیرم اي مهربون ترين مهربونم اغوش گرمت تو از ان من است تا رویای این شب رو بگرمی اغوش نرم تو بسپارم تا ديگه حس پروازبه فراموشی بسپارم وبرای همیشه در بيابانهای بي کران زندگی در کنار قلب مهربونت ارام بگير رویایم امشب من رو براي هميشه و همه زندگي در اغوشت بگير که به تو نياز دارم رويای روياهای تنهاييم که امشب رو به رویای با تو بودن می سپارم

Monday, April 07, 2008

چک چک باران

چک چک باران باز باران باران بهاری امشب در تاریکی شب باران که بر شیشه پنجره اتاقم می کوبد موزیکی دلگیر نرم به این خاموشی شب بخشیده است چقدر قشنگ و زیباست که این شب پر از سکوت و را با این نوای دلنشین چک چک باران پر کرده است تو می دانی من باران رو دوست دارم چون اولین حرفهای عاشقانه ما درزیرچتر اسمون و زیر باران بهاری بود که به تو گفتم که دوستت دارم برای همیشه و از ان روز به بعد من تو و باران رو دوست دارم و مانند دو دوست همیشگی با هم خواهیم بود و خواهیم ماند برای همیشه

Tuesday, April 01, 2008

گل بنفشه

گل بنفشه گل بنفشه من گل قشنگ من فرشته راه زندگیم روزهایی است غم دوری در سیمای من پیداست سالهاست در این دیار غربت و تنهایی قلب من در اتاقم تنهاست چهار دیوار اتاقم غمی سنگینی گرفته تنها به یاد تو و با خیال با تو بودن دوری راه رو می پیمایم تا که قلبم به تو رسد اروم شود در اغوش گرم شما همه جانم عزیز من روزهایی است خواب امید بر گشتن برای دیدار تو در قلب من بیشتر شده ارزوی با تو بودن مانند شمعی روشن است در قلب من که قلب من در کنار قلب تو است که زنده است ارزومه که بر گردم در اغوش نرم توکمی ارام بگیرم ارزومه روزی باشد که بر گردم
دستهایمان قلبهایمان وجودمان یکی شود تا لبهایم سایه زند بر لبهایت دیگه کنار تو باشم تا هرگز تنها نباشم

Sunday, March 30, 2008

هر شب به یاد تو

هرشب به یاد تو نازنینم پنجره را باز بگذار تا این پرنده کوچک خوش قلب و زیبا اروم بیاد خونه شما پر مي زنم و از پنجره اتاقت که برای من باز گذاشته ای داخل می ایم تو روی تخت خوابت دراز کشیده ای و من ارون و بی صدا سرم راروي سينه های نرم تو مي گذارم تا تپش قلب تو رو حس کنم اروم اروم چشمهایت رو باز کن و من و روی سینه ات ببین که به یاد تو به خونه قلب تو و اشیانه تو امده ام با دستهات موهايم رو شانه مي کني من هم خسته خسته از غربت و دوري راه اما در خونه تو و در اغوش گرم تو و روي سينه نرم تو به تپش قلب تو گوش داده ام که خيلي به تندي مي تپد و هيجاني اون رو فرا گرفته است اروم سرت رو روي سرم خم مي کني و موهات بر صورتم پخش مي شود خنچه لبهایت که مانند گلی زیبا و قشنگ بهاری شکفته است روي لبهايم مي گذاری اروم من و میبوسی من هم نفسهايم رو با تو يکي مي کنم و خستگي راه و غربت رو از درونم بيرون می کنی و ديگه تو تنها نيستی کسي تو اغوش توست که دوست تو است و دوستش داری کسی که عاشقانه تو رو دوست دارد پس اروم اروم من و حس کن تو وجودت تو قلبت و تو جسمت که گرمي قلب من همیشه همراه توست من و تند در اغوشت بگیر تا خستگي غربت رو در اغوش تو فراموش کنم تا ديگه حس کنم تنها نيستم و تنها نیستی و گرمي همه وجودت وجودم رو گرم کند مي بوسمت لبهات اون لبهای عسلی شیرینت که شیرینی اونها رو روی لبهایم حس می کنم تو را نوازش می کنم سينه هات نرمي اونها رو حس مي کنم و اغوشت مي کنم که گرمي اغوشت رو تجربه کنم پس اين پرنده کوچک رو در اغوشت امشب جا بده تا وجودت رو حس کنه و همه وجود ت رو ببوست تا دیگه وجودم با وجودت یکی شود برای همیشه

Thursday, March 20, 2008

نوروزتان پیروز

نوروزتان پیروز به مناسبت فرا رسیدن عید نوروز
این بهار قشنگ و زیبا قشنگترین گلهای رنگارنگ
رو به‌ شما تقدیم می کنم
امیدوارم بهار پر از قشنگی و
زیبایی رو اغاز کنی و
دلهایتان همیشه بهار
و پر از شآدی باد
و بهار رسیدن به همه ارزوهایتان باشد

Wednesday, March 19, 2008

بهار و نوروز

بهار و نوروز چه زیباست بهار و نوروز زندگانی چه قشنگ است این عمر جوانی به درختها نگاه کنی شکوفه های قشنگ گلهای تازه شکفته در همه جا همه رنگ چمن سبز و زیبا ی ارغوانی پوشانده است همه جا قشنگی و جوانی جویبار بهاری سرازیر از کوهها نگاه کنی ببینی این اب زندگانی مردم دل شآد و خندان خنده دارن بر لبان این فصل زندگانی قشنگترین جوانی برای گشت و گذر بیا بریم به سفر سفر پر از ترانه خاطرات جاودانه برای عشق و رویا زیبایی بهار را با عهد با هم بودن سرود عشق سرودن دستت بده تو دستم تو را من می پرستم با هم بریم به سحرا جایی پر است از گلها گلهای رنگاو رنگ زیبا است خیلی قشنگ پروانه های شآدی بال می زنند رو گلها سرما تموم شد حالا بیا بریم به سحرا دیکه بهار شد بهار فصل عشق و زندگی چقدر زیبا و رویا
برای ما و شما